مرتبط با : رهنمودها , رهنمودهای ولایت , تاریخی , تاریخ انقلاب , اخبار , ویژه , اهم موضوعات , فرهنگی , سیاسی , ,
به مناسبت سالگرد ديدار تاريخي رهبر انقلاب با هنرمندان سريال هاي نمايشي
توصيههاي اجرا نشده، توصيههاي فراموش شده!
گروه فرهنگی رجانیوز - مهدی آذرپندار: 12 تيرماه سال 89 قطعا در تقويم دلسوزان جبههي فرهنگي انقلاب، روز مهمي به شمار ميآيد؛ چرا كه در اين روز مقام معظم رهبري با جمعي از هنرمندان سريالهاي نمايشي صداوسيما و تعدادي از مسئولين سازمان ديدار كرده و ضمن شنيدن درددلهاي صميمانهي برخي از اين هنرمندان، بيانات مهمي را ايراد فرمودند. البته اين اولين باري نبود كه هنرمندان و اهالي جبههي فرهنگ در محضر رهبر انقلاب حاضر ميشدند و به ايراد نظرات، انتقادات و پيشنهادات خود ميپرداختند اما از دو حيث اين جلسه با ديگر جلسات اينچنيني تفاوت عمده داشت:
اول از جهت تركيب هنرمنداني كه در جلسه حضور يافته بودند كه در نوع خود بيسابقه مينمود و حتي اين مهم در همان ابتدا، مورد اشارهي رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفت و دوم از جهت رهنمودهاي بينظيري كه طي اين ديدار صميمانه از سوي مقام معظم رهبري خطاب به مسئولين و هنرمندان صداوسيما ارائه گرديد. همين موارد باعث شد تا اين ديدار بازتابهاي بسياري داشته باشد و حتي برخي از مهمترين رسانههاي ضدانقلاب را واداشت تا به بعضي از هنرمنداني كه در اين جلسه حضور يافته بودند، شديداً حمله نموده و از بدترين ترفندها براي انتقامگيري از آنان استفاده نمايند.
در اولین سالگرد این دیدار تاریخی، مناسب است ضمن بازخوانی بیانات ایشان، نگاهی هم به عملكرد صداوسيما در طول يكسال سپری شده پس از این دیدار داشته باشیم. زیرا صداوسيما يك سال وقت داشته است تا رهنمودهاي مطروحه از سوي رهبر عظيم الشان انقلاب را به كارگيرد و خروجي مناسب و متناسب با اين رهنمودها را در حوزهي سريالهاي نمايشي توليد نمايد.
بديهي است كه براي بررسي عملكرد صداوسيما در باب عملياتي كردن رهنمودهاي رهبري در اين جلسه، بايد ابتدا به بررسي ابعاد مهم اين رهنمودها پرداخت. در بين بيانات مهم مقام معظم رهبري در اين جلسه، نكات ارزشمند زيادي به چشم ميخورد كه بررسي همهي اين نكات در يك نوشته ممكن نيست. به همين منظور برخي از نكاتي كه به نظر مهمتر ميرسد و سالها محل چالش و انتقاد در برنامههاي صداوسيما بوده است، مورد بررسي و معيار قضاوت عملكرد صداوسيما قرار خواهد گرفت؛ به اين اميد كه مسئولين امر و برنامهسازان با مبنا قرار دادن اين نكات، اين چالشها را مرتفع نمايند.
1-اهميت هنرهاي نمايشي از دو وجه:
ايشان در همان ابتداي بيان مباحثشان، روي اين نكته چندين بار تاكيد ميكنند و ميفرمايند:
«هنرهاى نمايشى خيلى مهمند؛ ابعاد تأثيرگذارى و فرهنگسازى هنرهاى نمايشى خيلى وسيع است و امروز ما به عنوان يك ملتى كه چون زنده است، چون حرف دارد، چون احساس هويت و وجود ميكند، پس دشمنهاى بزرگى هم دارد، مواجهيم با دشمنىهائى از راههاى مختلف، به شيوههاى مختلف و از جمله به شيوهى استفادههاى هنرى و بيش از همه، هنر نمايش. اين نشان ميدهد كه ما به عنوان يك ملت زنده، به عنوان يك مجموعهاى كه در دنيا حرفى براى گفتن داريم و هدفى داريم، چقدر بايد روى مسئلهى هنرهاى نمايشى اهتمام بورزيم و سرمايهگذارى مادى و معنوى كنيم. لذا من حقيقتاً به اين موضوع اهميت ميدهم.»
در پس اين تاكيد مقام معظم رهبري ، دو نكتهي مهم به چشم ميخورد كه به زعم نگارنده بايد بيشتر محل توجه قرار گيرد. نكتهي اول اين است كه در ديدگاه ايشان، اهميت سريالهاي نمايشي در به تصوير كشيدن ابعاد فرهنگ غني ايران زمين، هويت ايراني و آرمانهاي اسلام و نظام جمهوري اسلامي است و لاغير. اين به معناي رد تئوريهاي «هنر براي هنر» و «هنر براي سرگرمي» توسط رهبر معظم انقلاب است و اينكه بايد از چنين استراتژيهاي احمقانهاي كه فقط و فقط از سوي روشنفكران جهان سومي تبليغ ميشود، به شدت پرهيز نمود. بدين ترتيب اگر مسئولين صداوسيما ميخواهند در مسير ولايت قدم بردارند، بايد در پس هر سريال و فيلم نمايشي، به دنبال مفاهيم مهم انقلابي و فرهنگي باشند. يعني كنار هر سيناپسي كه براي توليد يك محصول نمايشي ارائه ميشود، بايد مجموعهاي از اهداف نوشته شده باشد كه با پخش سريال و تداوم توليد چينين سريالهايي در درازمدت بتوان به آن دست يافت.
نكتهي دوم آنكه محصولات نمايشي بايد با اين هدف توليد شوند كه آموزه هاي فرهنگي ايرانيان، هويت ايراني و ابعاد مهم انقلاب اسلامي ايران را نه تنها به سمع مخاطب داخل كشور كه به گوش «جهانيان» برسانند و با چنين ديدگاهي به سراغ توليد سريال بروند. به عبارت ديگر، جهاني فكر كردن بايد در دستور كار صداوسيما و برنامه سازان آن قرار گيرد چرا كه از نظر مقام معظم رهبري ملت ما مجموعهايست كه در دنيا حرف براي گفتن دارد.
حال با توجه به اين دو نكته ميتوان بررسي كرد كه در اين زمينه صداوسيما تا چه حد موفق بوده است. احتمالاً خود مسئولين صداوسيما هم اذعان ميكنند كه به هيچ وجه نميتوان ادعا نمود كه تمام محصولات نمايشي صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران و يا حتي بخش قابل قبولي از آنها، با هدف انتقال مفاهيم فرهنگي ايراني اسلامي توليد شدهاند و در واقع حرفي براي گفتن دارند. به طور مثال در همين سريال ها و فيلمهايي كه در اين مدت يكسالهي بعد از اين ديدار توليد شدهاند، به وفور ميتوان توليداتي را مثال زد كه هيچ هدف خاصي از توليد آنها دنبال نميشده است. من باب نمونه، همين سريال «توطئهي فاميلي» كه چند روز پيش پخش آن به پايان رسيد، واقعاً در پي القاي چه مفهومي بود جز آنكه كمينهاي از مخاطبان را سرگرم نمايد؟ و البته ميتوان همين طور و فقط با كمي فكر، اسامي چنين سريالهايي را رديف نمود مثلاً «چهارچرخ» (سريال طنزي كه در ايام فاطميه اخير پخش شد!)، «خوش نشينها»(شاهكار عجيب و غريب و بيمزهي سعيدآقاخاني كه خود در ديدار دوازدهم تيرماه حضور داشت)، «راه دررو» (سريال نوروز شبكهي سه باز هم با دستپخت سعيد آقاخاني)، سريال «موج و صخره»(سريال نوروز شبكهي پنج كه فقط تبليغ جزيرهي كيش بود و بانك صادرات)، «پرانتز باز» (ساختهي كيومرث پوراحمد كه همهي ماجراهاي بيسروته آن در يك هتل به اسم هتل گلشهر با يك خدمتكار احمق به اسم حمزه اتفاق ميافتاد)، ساختمان 85 (يك سريال پليسي مضحك ديگر از فخيمزاده)، «همچو سرو» (سريالي كه در شبيهسازي فضاي دفاع مقدس به يك كافيشاپ توفيق زيادي داشت تا جايي كه در اواسط كار، پخش اين سريال قطع گرديد)، «بچهها نگاه ميكنند» (سريال نوروزي شبكهي دو كه نه محتوا داشت و نه بيننده) و قس علي هذا...
البته در همين مدت سريالهايي همچون «مختارنامه»، «ارمغان تاريكي»، «پايتخت» و «تبريز در مه» هم توليد شده كه رويكردهاي مثبت زيادي در آنها ديده ميشود و مهمتر آنكه اين سريالها در انتقال اين رويكردها و آموزهها موفق هم بودهاند اما برنامه ریزی تولید آنها عمدتا مربوط به پیش از این دیدار است. گرچه سريال هاي ديگري هم بودند كه محتواي بدي نداشتند اما در به تصوير كشيدن اين محتوا، چندان توفيق نيافتند. اما اگر از جنبهي دوم، يعني داشتن نگاه جهاني به موضوعات بخواهيم توليدات سيما را بررسي كنيم، كار چندان مشكلي نخواهيم داشت چون فقط مختارنامه است كه ميتوان گفت كه با يك نگاه جهاني توليد شده و قابل عرضه به كشورهاي ديگر است و اين حقيقتي است كه مسئولين صداوسيما نيز احتمالاً خود به آن معترفند.
ميبينيد كه صداوسيما براي اجرايي كردن اين رهنمود مهم، تا الان چندان به خود سخت نگرفته و فعلاً به همان روند قبلي و معيوب خود ادامه ميدهد. فعلاً سرگرمي و پركردن آنتن مهمتر از همه چيز است...
2- لزوم قهرمان پروري براي نشان دادن انتقاد صحيح و پرهيز از نق زدن
اشاره به موضوع لزوم قهرمان پروري از سوي مقام معظم رهبري، از مهمترين بخشهاي اين ديدار بود. آنجا كه ايشان فرمودند:
«يك فرق اساسى وجود دارد بين انتقاد كردن و نق زدن. انتقاد كردن اين است كه شما يك نقطهى منفى را پيدا كنيد، با تكيهى بر نقطهى مثبتى كه در اين اثر نمايشى شما، در اين داستان شما وجود دارد، آن نقطهى منفى را نشان بدهيد و مغلوب كنيد. جانمايهى يك اثر نمايشى طبعاً داستان است، قصه است، سرگذشت است. شما در اين سرگذشت، يك قهرمان داريد، يك هدف داريد. اين قهرمان دنبال يك هدفى است، با يك موانعى مبارزه ميكند. شما چالش جدى و واقعى و عينىاى را تصوير ميكنيد. مقصود اين قهرمان اين است كه به آن هدف برسد و با اين موانع مبارزه كند. اين موانع، زشتىهايند. بالاخره در اين داستان، اين هنرمندى كه اين فيلمنامه را مينويسد يا اين كارگردانى كه كارگردانى ميكند، ميخواهند چه بكنند؟ ميخواهند خروجى و محصول اين مبارزه چه باشد؟ اين خيلى مهم است. اگر محصول اين مبارزه بايد اين باشد كه در چالش خير و شر، خير بر شر فائق و غالب بيايد، پس بايستى شما حركت خير را، جريان خير را توى اين نمايش نشان بدهيد. بله، حركت شر را هم - ايرادى ندارد - نشان بدهيد، اما معلوم بشود يك حركت خير وجود دارد كه كاراكتر قهرمان دنبال آن است، براى آن مبارزه ميكند، براى آن جانفشانى ميكند؛ حتّى گاهى جانش را بر سر آن ميگذارد، براى اينكه به آن هدف برسد. يعنى درست است كه شما عيب و زشتى را نشان داديد، اما يك چيز بزرگترى را نشان داديد و آن، جهاد براى مبارزهى با اين زشتى است؛ اين ميشود انتقاد...»
سپس رهبر انقلاب براي نشان دادن روند غلط برخي توليدات نمايشي تصريح ميكنند: « اما يك وقت اين نيست؛ نق زدن است. آدم يك نقطهى منفى را بگيرد، همين طور هى بنا كند آن را تكرار كردن. مگر نقاط منفى و نقاط ضعف از يك جامعه رخت برميبندد؟ مگر بكلى ريشهكن ميشود؟ شما اين را برداشتيد، يك چيز ديگر هست. اين كه جهتى نشد براى يك هنرمند، اين كه هدفى نشد، اين كه امتيازى نيست، افتخارى نيست؛ همين طور انسان نق بزند، سياهنمائى كند، يأس بپراكند. شما وقتى زشتى را نشان ميدهيد، اما آن عامل خيرى را كه بناست بر زشتى غلبه پيدا كند يا با آن مبارزه كند، نشان نميدهيد، در جامعه يأس پراكنده ميشود و نوميدى به وجود مىآيد؛ فيلم شما را كه طرف نگاه ميكند، ميگويد: خوب، چه فايده؟ با آن تأثير عظيمى كه فيلم دارد، اثر نمايشى دارد.»
اين نكتهي ارزشمند در كلام رهبري، به عقيدهي بسياري يكي از مهمترين علل موفقيت و باورپذيري سينماي هاليوود است. در توليدات هاليوود، بارها و بارها شاهد بودهايم كه كاستيها و مشكلات جامعهي آمريكا و نهادهاي مسئول اين كشور به تصوير كشيده ميشود، اما هميشه قهرماني از درون خود اين جامعه و سيستم برخاسته و اين مشكلات را حل ميكند. بدين ترتيب هم مشكلات جامعه نشان داده شده و هم اميد به بهبود اوضاع و حل مشكلات به نمايش درآمده است و هم قهرماني متولد ميشود كه مخاطب به آساني با آن ارتباط برقرار مي كند و حتي شيفتهي او ميشود.
با نگاهي به توليدات سيما در اين مدت يكساله، متوجه ميشويم كه در چنتهي قريب به اتفاق توليدات نمايشي تلويزيون خبري از قهرماني تاثيرگذار نيست. اين كاستي بيشتر برميگردد به تم آثار نمايشي ايراني كه بيشتر آنها ملودرامهاي خانوادگي هستند و قهرمانهايي اين چنين در بستر خانواده چندان معنا پيدا نميكنند. تا وقتي كه موضوع بيشتر سريالهاي ايراني دعواهاي درون خانوادگي است (مثل ستايش، جراحت، فاصلهها و آسمان هميشه ابري نيست) و يا موضوعاتي است كه اصلا موضوع و دغدغهي جامعه نيست (مثل اكثر سريالهاي طنز) خيلي نميتوان به تولد يك قهرمان با ويژگيهايي كه در كلام رهبري به خوبي هويداست، اميدوار بود. بستر زايش چنين قهرماناني اصولاً سريالهاي اجتماعي، سياسي و يا تاريخي است كه در آنها مشكلات جامعهاي نقد و يا يك دورهي تاريخي نشان داده ميشود و مشكل هم همينجاست كه صداوسيما به جاي اين مسائل، روي ملودرامهاي اشك آوري چون «ستايش» سرمايهگذاري كرده است تا با طرح مسائل عروس و مادرشوهري مخاطب رسانهي ملي را سرگرم كند. اينگونه است كه مخاطب ايراني كه مثل تمام مردمان كشورهاي ديگر نياز به قهرمان دارد، در نبود قهرمان ايراني مجبور ميشود عكس اسپايدرمن يا جومونگ را بر ديوار اتاقش قاب كند!
البته در بين سريالهاي نمايشي اين مدت، ميتوان از «مختارنامه» و «تبريز در مه» به عنوان سريالهايي داراي قهرمان نام برد كه در جذب مخاطب نيز موفقيت داشتند. گرچه فرآيند توليد مختارنامه خيلي قبل تر از اين ديدار بوده و توليد آن را نميتوان به نتايج اين ديدار ربط داد. در اين ميان اما سريال «تبريز در مه» با نشان دادن مقاومت جانانه و حس ميهن پرستي «عباس ميرزا» سعي كرد كه به معيارهاي قهرمان پروري و آرمانگرايي نزديك شود كه در نوع خود قابل تقدير است. با اين وجود، حضور قهرماناني كه در جامعهي امروزي متولد شوند و با معضلات اجتماعي بجنگند، در رسانهي ملي بسيار كمرنگ است و اين بيشتر برميگردد به محافظهكاري مسئولين سيما كه از پرداختن به موضوعات مهم و قهرمانپروري همچون زمين خواري، مفاسد اقتصادي و عدالت اجتماعي ميترسند و سريالهايي مانند «ستايش» را ترجيح ميدهند. به هر حال تا زماني كه خط قرمزهاي خودساخته مانع نشان دادن معضلات اجتماعي ميشود، نميتوان به حضور قهرمانان تاثيرگذار در تلويزيون اميد بست.
3-توجه به موقعيت سياسي جمهوري اسلامي ايران در توليدات نمايشي
رهبر معظم انقلاب در اين فراز از بياناتشان، ابتدا به موقعيت سياسي ايران و دشمني علني و صريح بزرگترين قدرتهاي اقتصادي و نظامي دنيا با كشورمان اشاره كردند و اين دشمنيها را نشانهي حركت ملت در يك عرصهي عظيم دانستند و سپس به وظايف هنرمندان در قبال پاسداري از اين حركت پرداختند:
«اگر شما به عنوان يك كارگردان، به عنوان يك هنرپيشه، به عنوان يك فيلمنامهنويس، به عنوان يك عامل مؤثر در پديد آمدن اين اثر نمايشى و اين اثر دراماتيك جاذب و جالب، به عنوان كسى كه در اين ميدان فعال است - حالا يا فيلمنامهنويس است، يا كارگردان است، يا فيلمبردار است، يا هرچه - نقش ايستادگى و نقش دشمنشناسى را ايفاء كرديد، نقش خودتان را شناختيد و به آن عمل كرديد، خود شما قهرمانِ يك داستان حقيقى هستيد؛ خود شما ميشويد يك قهرمان»
پيشتر هم اشاره كرديم كه افقي كه رهبر معظم انقلاب براي يك سريال تلويزيوني قائل است، بسيار فراتر از اهداف فعلي است. ايشان در ادامهي مباحثشان در همين حوزهي هدف گذاري به بحث دشمن شناسي و طرح مفاهيمي همچون ايستادگي اشاره ميكنند. به عبارت ديگر، ايشان معتقدند كه يك سريال تلويزيوني ميتواند چنان تاثير بر بصيرت مردم داشته باشد كه باعث شناخت بيشتر و بهتر دشمن شده و او را در فتنهها ياري كند. حال سوال اينجاست كه در اين يك سال اخير به سريالهاي نمايشي با چنين ديدگاهي نگاه شده است؟
در ابتداي مباحث، به خيل سريالهايي اشاره كرديم كه هيچ هدفي را دنبال نميكنند و فقط به دنبال گرفتن گريه يا خنده از مخاطب هستند. آيا با وجود اين سريالها مي توان ادعا نمود كه ديدگاه مسئولين برنامه ساز صداوسيما به آثار نمايشي عوض شده است؟ اصلا هنگامي كه گروههاي فيلم و سريال سيما در قبال هشت ماه فتنهاي كه به فرمودهي رهبر عظيم الشان انقلاب سالها براي آن برنامه ريزي شده بود، تا اين حد منفعل نشان ميدهند و هيچ اثر توليدي را روانهي آنتن نميكنند، چگونه مي توان از ولايتپذيري مسئولین صداوسیما صحبت كرد؟ اين در حالي است كه در سينماي روشنفكرزده کنونی ما، تا الان دو اثر نمايشي در رابطه با فتنه توليد شده و حداقل دو اثر ديگر نيز در حال توليد است. اين كمكاري بخش نمايشي صداوسيما در حوزهي سياسي روز و در قبال مفاهيمي چون دشمن شناسي، در نهايت منجر به آن ميشود كه در پايتخت چهل درصد مردم اخبار خود را از بيبيسي ميشنوند!
البته باز هم با نگاهي به توليدات يك سال اخير مي توان كورسوي اميدي را يافت. آنجا كه سريال «ارمغان تاريكي» با ساختاري قوي به نقد سازمان مجاهدين خلق ميپردازد و در دشمن شناسي مردم نقش مهمي را ايفا مي كند. گرچه مردم سالها از صداوسيما جلوترند و اين فرقه را سالها پيش به خوبي شناختهاند، اما بازهم توليد اين سريال غنيمتي است در ميان توليدات اشكآور صداوسيما. در مورد مختارنامه نيز بايد اذعان نمود كه اين سريال به بالا رفتن بصيرت تاريخي مردم بسيار كمك كرده تا جايي كه ضرغامي خود تصريح ميكند: «به اعتقاد بسياري از صاحبنظران اگر سريال مختارنامه همزمان با حوادث فتنهي 88 پخش ميشد، حركت و روند جامعه به گونهي دگري رقم مي خورد.» و اين تصريح ضرغامي خود تاييدي است بر كم كاري سيما در سال 88 در حوزهي سريالهاي نمايشي! عجيب است كه ضرغامي از تاثير توليدات نمايشي تا اين حد مطلع است و وضعيت صداوسيما بدين منوال است!
در پايان اين جلسه هم كه رهبر انقلاب به دليل كمبود وقت نتوانستند چهارده نكتهي مهمي که برای برنامه سازان سيما نوشته بودند را بگويند، فرمودند كه اين نكات به آقاي ضرغامي داده ميشود تا در اختيار هنرمندان قرار بگيرد. حال سوال اينجاست كه سرانجام اين چهارده نكته پس از يك سال به كجا رسيد؟ اگر آنطور كه حضرت آقا فرمودند مخاطب اين چهارده نكته برنامهسازان سيما بودند، پس چرا اين نكات ارزشمند رسانهاي نشد تا در اختيار همهي هنرمندان –اعم از هنرمندان حاضر يا غايب در جلسه- برسد یا دستکم چیزی تحت این عنوان در دستور کار گروه تولید شبکه ها قرار بگیرد؟
به هر حال با بررسي ميزان موفقيت صداوسيما در عمل به منويات رهبري، ميتوان فهيمد كه چرا رهبر عظيم الشان انقلاب در باب رابطهي خود با سازمان صداوسيما اين چنين ميفرمايند:
«صدا و سیما را رهبری اداره نمیكند؛ این معلوم باشد. صدا و سیما را رئیس صدا و سیما اداره میكند و رهبری هم در موارد زیادی اعتراضهائی دارد. همین اعتراضهائی كه شما دارید، بعضیهایش یا خیلیهایش، اعتراضهای ما هم هست. احتمالاً اعتراضهای دیگری هم هست كه چون برای من از جوانب مختلف گزارش میآورند - با اینكه خود من ممكن است به قدر شما تماشاچی تلویزیون یا گوشكنندهی رادیو نباشم - اطلاعاتم زیاد است. از وضع صدا و سیما اعتراضهائی هم میكنیم، اشكالاتی هم میكنیم، گاهی با آنها دعوا هم میكنیم. بالاخره آنها هم یك ضرورتهائی دارند و جواب میدهند؛ گاهی جوابشان درست است، گاهی هم نادرست است. به هر حال اعتراض هست و انتقاد شما از صدا و سیما مطلقاً به رهبری منتقل نمیشود. شما حق دارید انتقاد كنید؛ هیچ اشكالی ندارد.»
كاملا پيداست كه در تمام اين سالها به منويات رهبري در باب صداوسيما توجه نشده و همين منشا زيان فراواني شده است. اين ديدار تاريخي هم از اين بيتوجهيها در امان نمانده و ميرود كه توسط مسئولين سيما به فراموشي سپرده شود؛ مگر آنكه رسانهها بار ديگر مطالبات رهبري را يادآوري نموده و پيگير اجرايي شدن آنها باشند.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : توصيههاي اجرا نشده, توصيههاي فراموش شده!, ,